کاش لحظه ي شکفتن عشق تو منو نمي برد
عشقي که پر از دروغ بود همون جا تو نطفه مي مرد
کاش حس عاشقونت براي من گل نميکرد
دروغ بود اينکه ميگفتي من و يه پائيز زرد
منو باش که قصه هامو برات مو به مو ميگفتم
مي خواستم غرق تو باشم تاکه از نفس بيو فتم
روي سنگ فرش نگاهم قدماتو مي شمردم
تو رو فرياد ميکشيدم نمي ديدمت مي مردم
حيف که تو لايق عشقم لايق خوبي نبودي
رنگ عشق آبيه درياس اما تو رنگ کبودي
مي تونستي واسه دردام مرحمه يه بوسه باش
يا مثل غربت بارون با نگاهم آشناشي
با هزار هزار آرزو دلمو دادم به دستت
حالا پس ميگيرم اونو از تو دست غم پرست

روزي که دلم در پي ات افتــــــاد
آوار بلا بر سرش افتــــــــــــاد
چون رنج به عشق تو پذيرفـــت
ديـــوانه شد و از نفس افتـاد
بعد از سپري گشتن ايـــــــــــام
دل بار دگر يــــــــــــاد تو افتاد
از هجر تو بي تاب و توان گشت
عاشق شد و در دام تو افتاد
من از اين حرف ها بزرگترم تو دل كوچك ات خياباني ست
به خيابان نمي رود دل من، من دلم توي خانه زنداني ست
تو نمك گير من شدي باشد اين كه يك اتفاق معمولي ست
من اگر سفره ي دلم پهن ست در دل من هميشه مهماني ست
روزگارم سياه شد با تو كه الهي سفيد بخت شوي
چشم هاي تو كافرم كردند دور شو نوبت مسلماني ست
ساحل ات را رها نكن امشب ابرهاي سياه بسيار ست
دل به دريا زدي مواظب باش اين طرف ها هميشه طوفاني ست
تو كه خاتون خوب من بودي روسري را درست كن ديگر
باد دارد مي آيد و دل من مثل موهات در پريشاني ست
به دوتا خوشه گندم و گيلاس سرزنش مي كنند آدم را
عاشقي هيچ دست آدم نيست كار خط هاي روي پيشاني ست

تو ميروي و من فقط نگاهت ميکنم، تعجب نکن که چرا گريه نميکنم، بي تو يک عمر فرصت براي گريستن دارم اما براي تماشاي تو همين يک لحظه باقي است...![]()
نام:میلاد